Saturday 4 July 2015

مفهوم "آزادی" در آثار شریعتی


مفهوم "آزادی" در آثار شریعتی


بیست و چهارم خرداد 93
متن صحبت در بنیاد شریعتی



"آزادی" در هزاران صفحه متن آثار شریعتی چه جایگاهی دارد؟ آیا در تثلیث عرفان، برابری، آزادی شریعتی، آزادی از وزن  یکسانی در قیاس با دو ارزش دیگر برخوردار است؟ بحث شریعتی خصوص آزادی  چه مسائلی بر می انگیزد و چه مناقشاتی را بدنبال داشته است؟
این سوالات از آن رو اهمیت دارند که اغلب شریعتی را با مفهوم برابری، جهت گیری عدالت خواهانه، کسی که از سوسیالیزم  نه به عنوان یک "سیتم توزیع" بلکه یک "فلسفه ی زندگی" نام می برد، می شناسند. اولین و شاید آخرین تشکلی که شریعتی بدان پیوست، "سوسیالیستهای خداپرست" نام داشت و از اولین آثار وی، ترجمه ی  "ابوذر خداپرست سوسیالیست"، اثر جوده السحار نویسنده ی مصری بود که در 22 سالگی آن را از عربی به فارسی برگرداند. در نتیجه نام شریعتی اغلب با جریان چپ پیوند می خورد و خصوصا به دلیل نقدهای تند وی به دمکراسی لیبرال، این تصور بوجود آمده است که بر خلاف ارزش برابری، آزادی در آثار و افکار وی چندان جایگاهی ندارد یا دست کم، شریعتی متفکر آزادی نیست. اما کسانیکه از این دیدگاه دفاع کرده اند، اغلب مدعایشان را بر چند نقل قول یا استناد بر چند سخنرانی، مبتنی کرده اند و کمتر به سراغ مجموع آثار وی  رفته اند. چه، به نظر می رسد بحث شریعتی در خصوص مارکس، در مورد خود شریعتی نیز صادق بوده است و شریعتی از فرط عمومی شدن ادبیات و نظریاتش، ناشناخته مانده است و افراد برای صحبت کردن از وی، خود را بی نیاز از تحقیق میدانند و بر شنیده ها و دیده ها- و نه الزاما خواندنی ها- اکتفا می کنند. با این وصف ضرورت دارد،  پیش از ورود به بحث و مسائلی که نظریات شریعتی در خصوص آزادی برانگیخته است، مطالعه ای پیشین جهت تعیین جایگاه این مفهوم در آثار وی، انجام دهیم.
با این پرسش، نخست به سراغ این مفهوم در متن مجموع آثار شریعتی رفتم و در اینجا گزارشی از این مطالعه ی اولیه ی ارائه میدهم و در بخش بعدی بحث، به مهمترین نقدهای مکتوبی اشاره خواهم داشت که در این زمینه انتشار یافته است. برای این مطالعه از سی دی "کاریز" که دربرگیرنده ی مجموعه آثار شریعنی است استفاده کرده ام. نخست  جستجو را با معیار قرار دادن آزادی در متن مجموعه آثار وی آغاز کردم، تا ببینم شریعتی در چه دوره ی زندگی بیش از همه به این مفهوم تکیه کرده است؟ و سپس با معیار قرار دادن آزادی در عنوان اثر، به جستجوی آثاری رفتم که مفهوم آزادی را در عنوان خود دارد. در اینجا یافته های مطالعه ی خود را در میان میگذارم و تاکید میکنم که این یافته ها محصول مطالعه ای اولیه است و در نتیجه  قابلیت حک و اصلاح دارد.
1.       به نظر می رسد، شریعتی در همه ی دوره های زندگی خود به آزادی پرداخته است. از اولین نوشته ها تا آخرین دست نوشته ها در اواخر عمر وی.در "آثار جوانی" اش به اثری به نام" اخلاق شریعتی" بر می خوریم که در 1335، زمانی که فقط 23 ساله است، نگارش یافته و در آن می نویسد: "در ميان لغاتي كه در جهان وجود دارد، زيباتر و شيرين‌تر از «آزادي» كلمه‌اي نيست"، چرا که انسان با آزادی است که تعریف می شود.  اما حساسیتهای دگرخواهانه ی شریعتی، از همین متون اولیه خود را آشکار می کند و درست چند خط بعد می نویسد: "خودپسندی است که آزادی را فقط برای خود بخواهیم و اگر چهره هایی چون ژاندارک، گاندی، یا ستارخان را دوست داریم به این دلیل است که آزادی را برای همه خواسته اند، نه صرفا برای خود."
2.       اگر بر اساس تقسیم بندی ای که در سی دی ارائه کرده ایم،  نوشته های  شریعتی را به سه دسته ی کویریات و اسلامیات و اجتماعیات تقسیم کنیم و زندگی وی را به پنج دوره ی جوانی، اروپا، مشهد، ارشاد، تا شهادت، می توان با معیار قرار دادن تعداد ارجاعات به مفهوم آزادی در این سه دوره، گفت که شریعتی در اجتماعیات خود و در دوره ی دانشگاه مشهد بیش از همه به آزادی پرداخته اس تو در میان مجموعه آثار وی، بیش لز همه در گفتگوهای تنهایی است که از آزادی می نویسد.
3.       واژه ی آزادی در چهار عنوان از آثار شریعتی به کار رفته است: 1.آزادی، 2. انسان آزاد و آزادی انسان، 3.آزادی  خجسته آزادی  که برگرفته از قصیده ای از ملک الشعرای بهار است[1]. 4.عرفان، برابری، آزادی. دو متن اولیه در مجموعه آثار 24 ، تحت عنوان "انسان "انتشار یافته اند وعناوین این دو متن از خود شریعتی است. دو متن بعدی در مجموعه آثار 2، تحت عنوان "خودسازی انقلابی" انتشار یافته اند. عنوان "آزادی، خجسته آزادی از جانب دفتر مجموعه آثار انتخاب شده است و عنوان  "عرفان، برابری، آزادی" نیز بر گرفته از متن است و صحبتی است که شریعتی با احسان داشته، پیاده شده  و بعد شریعتی آن را ویراستاری نموده است.
4.       شریعتی هیچ سخنرانی با عنوان آزادی ندارد و اصولا، با توجه به حجم ارجاعات وی به این کلمه، به نظر می رسد شریعتی در مکتوبات خود بیشتر به آزادی پرداخته است تا سخنرانیها.
5.       هر چهار متن با عنوان آزادی، مربوط به دوره ی آخر زندگی وی، بین 1354 تا 56،  پس از آزادی از زندان هستند. در این دوره است که شریعتی، زندگی را نان، آزادی، فرهنگ، ایمان و دوست داشتن تعریف می کند و در این تعریف،  آزادی بلافاصله پس از نان مطرح می شود. به نظر می رسد در دوره ی آخر، شریعتی نیاز به پرداخت این بحث را مجددا احساس می کرده است.
اینها یافته های من در نتیجه ی مطالعه ی اولیه است. از این یافته ها، چند جمعبندی نظری می توان استخراج نمود:
در مجموع آثار شریعتی، دو سطح آزادی را می توان از هم تفکیک کرد: آزادی به عنوان یک ارزش وجودی و آزادی در اشکال تاریخی و اجتماعی آن. در اجتماعیات وی، اغلب سخن از آزادی در طول تاریخ و وجوه سیاسی و اجتماعی  آن است و  در زمینه ی بحث از نظام های سیاسی، مثلا لیبرالیسم و دمکراسی یا در زمینه ی افتصادی، از خلال مقاهیمی چون تجارت آزاد، مطرح می شود. در این آثار از آزادی به عنوان یک "شعار مخلوط" نام می برد که هم با طلب آزادگی و هم با انگیزه ها ی  سیاسی یا منافع اقتصادی مشخص به سراغش رفته اند. و می نویسد: در آغاز، انقلاب فرانسه یا دوره ی مشروطه در ایران، آزادی یا شعار «بگذار كار بكند، بگذار برود»  بيشتر جنبه انساني داشت، تکیه بر آزادی به عنوان یک فضیلت اخلاقی و آزادی انسان بود اما بعدها، این شعار وجهی  اقتصادي  یافت و  بورژوازي كه دنبال اقتصاد جهاني در اروپا و در آسيا وآفريقا مي‌گشت، بخاطر از بين بردن مانع تجارت خود و اعمال آزادانه تجارت خود و از بين بردن همه موانع گمركي واقتصادي وموانع حقوقي و سياسي كه در برابر تجارت و آزادي كار پول در بازار وجود داشت، از این شعار استفاده کرد. این شعار در نتیجه هميشه مخلوط بود. يك عده بخاطر جنبه ي فقط اقتصادي آن، يك عده بخاطر جنبه انسانيش بر آن تکیه کردند.
با سطح دیگر آزادی، به عنوان یک ارزش وجودی، در آثار مکتوب شریعتی بر می خوریم. در این نوشته ها، بر عکس اجتماعیات ، آزادی دیگر "شعاری مخلوط"  نیست بلکه مفهومی رادیکال، ناب و بی قید و شرط است تا حدی که گاه در نوشتن از آزادی، شریعتی لحنی آنارشیستی می یابد و می نویسد: "ای آزادی، من از ستم بیزارم! از بند بیزارم! از زنجیر بیزارم! از زندان بیزارم! از حکومت بیزارم! از باید، بیزارم!  از هر چه و هر که تو را به بند کشد، بیزارم! زندگیم به خاطر توست، جوانیم به خاطر توست و بودنم به خاطر توست."
در این  نوشته های شریعتی آزادی را در ذیل مفهوم انسان، تعریف می کند و تاکید دارد که : "انسان با آزادی آغاز می شود". در اینجا آزادی را با چهار زندان انسان، طبیعت، تاریخ، جامعه و خویشتن پیوند می زند و می نویسد: این انسان است که در هر دورانی و در گذر از هر مرزی ، زندان عوض میکند و هر زندانی را که برای انتقال به زندانی دیگر ترک میکند، فریاد شوق بر می آورد: ای آزادی!" و در تعریف آزادی، در متنی با همین نام، انسان را نه به عنوان موجودی متعین، بلکه به عنوان یک علت معرفی میکند و می نویسد: "آزادی یعنی امکان سرپیچی از زنجیر علیت و مطرح شدن انسان به عنوان یک علت."
شریعتی  آخر اما، شریعتی پس از زندان، رویکردی اکسیولوژیک  دارد. در این دوره، آزادی به عنوان یک ارزش وجودی و نه در شکل تعین یافته در یک مطالبه یا یک نوع نظام سیاسی مورد توجه شریعتی است. شریعتی آخر، ارزش برابری را از شکل آن منفک می کند و ارزش عرفان را نیز از اشکالی که می تواند به خود بگیرد جدا میکند و مثلا به جای این که از لیبرالیسم، دمکراسی، سوسیالیسم و دین نام ببرد، رویکردی اکسیولوژیک را اتخاذ میکند و به  ارزش یا گوهری می پردازد که این اشکال حاوی آنند. در این دوره ، به نظر می رسد، آزادی معیار داوری قرار می گیرد  و تنها زمانی محدود میشود که بحث اخلاق مطرح میشود: " نقطه ضعف مذهبِ موجودِ رسمي ‌اين است كه انسان را از انسان بودن خارج مي‌كند و به صورت يك بنده گداي ملتمس، براي نيروهاي غيبي كه خارج از قدرت اويند در مي‌آورد، انسان را از اراده خويش بيگانه و خلع مي‌كند. اين مذهب رسمي ‌است كه ما مي‌شناسيم... نقطه ضعف سوسياليسم اين است كه آن را به ماده‌گرايي وصل كرده‌اند و در عمل هم به صورت دولت‌پرستي و اصالت دولتش درآورده‌اند. و اصالت دولت هم بعداً به صورت اصالت رئيس دولت و رهبر درآمده است... اگزيستانسياليسم نيز نقطه ضعفش اين است كه هر چند به اصالت وجودي انسان و آزادي او تكيه مي‌كند، ولي وقتي خدا را و مسائل اجتماعي را نفي مي‌كند و به وجود خود انسان بر مي‌گردد، انسان را در هوا معطل مي‌گذارد. وقتي من آزادم كه هر چيزي را انتخاب كنم و هيچ ملاك ديگري هم وجود ندارد. اين سئوال مطرح مي‌شود كه به چه دليل خوب را انتخاب کنم؟"
سه تنش درونی مفهوم آزادی در اجتماعیات شریعتی را می توان آگاهی، نان و دین شناسایی کرد.  نسبت آزادی و آگاهی،  نسبت آزادی و نان، و نسبت آزادی و دین. در برخی از آثار،  شریعتی آزادی را شرط بنیانی و آغازین انسانیت میداند اما بلافاسله این آزادی را به عنوان محصول آگاهی شناسایی می کند. این انسان آگاه است که آزاد است. در نتیجه آزادی برای یک فرد ناآگاه معنا ندارد. یا می توان با استفاده از تعابیر شریعتی نتیجه گرفت که  راس، رای ندارد. نتیجه گیری ای که به نقد نظام انتخاباتی در جوامع عقب مانده می رسد. از سوی دیگر در برخی از نوشته ها، آزادی را پس از نان مطرح میکند. تاکید بر عامل اقتصادی در این نوشته ها بارز است. در نتیجه آزادی جایگاه پسینی می یابد. سومین تنشی که بحث از آزادی را در اشکال تاریخی، سیاسی و اجتماعی آن، مناقشه آمیز کرده است، دین است. دین به عنوان سومین تنش در بحث آزادی در شکل تاریخی آن در کتاب جامعه شناسی امت و امامت، بارز می شود. زمانی که شریعتی مساله ی مشروعیت امام را .که مشروط به رای  اکثریت  نیست، به بحث می گذارد.
با این جمعبندی اجمالی در خصوص مفهوم آزادی در آثار شریعتی و جایگاه آن، حال  می توان به  مهمترین نقدهایی اشاره کرد که به بحث آزادی نزد شریعتی وارد آمده است. در این بخش من از چند منبع استفاده کردم: نخست کتابشناسی توصیفی(1390) جناب آقای اسفندیاری که شامل بیش از 296 اثر مستقل و 538  منبع غیر مستقل است. سپس مقالات انتشار یافته در سایت بنیاد شریعتی و همچنین بررسی ای اجمالی در اینترنت. که البته چنانچه پیش از آن اشاره کردم، کامل نیست. در این جستجو من دوازده کتاب مستفل[2] و هفت مقاله[3] یافتم که به نقد نظریه ی سیاسی و مشخصا مبحث دمکراسی نزد شریعتی پرداخته اند.  با نگاهی به این آثار ، چند نکته به چشم می خورد که اشاره به آنها جهت شروع بحث  ضروریست:
-         همه ی این نقدها به نظریه ی شریعتی، به پس از انقلاب بر می گردد. اولین اثر در سال 1358 انتشار یافته  و آخرین آنها به 1388 مربوط است. میدانیم که بحث شریعتی در مورد روحانیت و همچنین سوسیالیزم در زمان خودش بسیار جنجال آفرین شد اما مباحث وی در خصوص آزادی و دمکراسی هیچ واکنش را پیش از انقلاب بر نیانگیخته است و به نظر می رسد حساسیت نسبت به آزادی و مشخصا بحث دمکراسی و فلسفه ی سیاسی، حساسیتی است که در جامعه ی فکری ما پس از انقلاب بوجود آمده است. این نکته البته به نحوی نشانگر تغییر پارادایم  فکری از اواخر دهه ی هفتاد میلادی در جهان است .
-           همه ی آثاری که پس از انقلاب در نقد نظریه ی شریعتی انتشار یافته اند، به وجه تاریخی، سیاسی و اجتماعی آزادی پرداخته اند که مربوط به دوره ی ارشاد است و هیچ اثری به مقوله ی آزادی به عنوان یک  ارزش وجودی اختصاص نیافته است.
-          بحث آزادی و اخلاق در نقد شریعتی به اگزیستانسیاایسم، از پرونده های مغفول در میان این نقدهاست.
-         به نظر می رسد مهمترین نظریه ای که بیشترین مناقشات را برانگیخته است، نظریه ی "دمکراسی متعهد یا هدایت شده" و "نقد نظام انتخاباتی" در جامعه ی ناآگاه بوده است، زمانی که شریعتی از راس ها به جای رای ها نام می برد.
 
در اینجاست که بحث آزادی  به دمکراسی و نقد آن پیوند می خورد و مفهوم  آزادی را به  نظام سیاسی  ای که می توان آن را تامین کند، محدود می سازد. دمکراسی سیاسی اما برای تحقق سیادت مردم که بر اصل اکثریت آرا مبتنی است، به گفته ی توکویل، نیازمند دمکراسی اجتماعی است که در آن انسانها آزاد و برابر هستند. در حالی که به نظر می رسد برابری شرایط زیست اجتماعی، که در اغلب این نقدها اغماض شده است، در آثار شریعتی، تا حد شرط تحقق آزادی و تضمین دمکراسی ارتقا می یابد. آگاهی محصول این شرایط آزاد و برابر است.    


[1] اي آزادي اي خجسته آزادي                  از وصل تو روي برنگردانم
يا آن كه مرا به نزد خود خواندي              يا آن كه تو را به نزد خود خوانم
1.        [2] عباس سعیدی. 1358. فلسفه سیاسی در اسلام شناسی. دفتر انتشارات و تبلیغات جاما.
2.        سعید سحاب. 1358. رهبری و فلسفه سیاسی اسلام از دیدگاه استاد شهید علی شریعتی. تهران.
3.        بیژن عبدالکریمی . 1370. نگاهی دوباره به مبانی فلسفه سیاسی شریعتی یا پارادوکس دمکراسی متعهد.
4.        عبدالکریمی.1373.  شریعتی و سیاست زدگی.
5.        هاشم اکبریانی. 1373. حکومت گذار در اندیشه سیاسی شریعتی.  فرهنگ و توسعه.
6.        هاشم آقاجری. 1379. شریعتی متفکر فردا. موسسه نشر و تحقیقات ذکر. مقالاتی با عنوان دمکراسی در اندیشه شریعتی. شریعتی مدافع دمکراسی. شریعتی از توتالیتاریسم دفاع نمی کرد.
7.        رضا شاکری 1382. اندیشه ی سیاسی شریعتی و نقد شریعتیسم. تهران. جهاد دانشگاهی.
8.        صادق زیبا کلام. 1383. از دمکراسی تا مردمسالاری دینیو نگرشی بر اندیشه سیاسی شریعتی و زمانه او. تهران.  انتشارات روزنه.
9.        رضا علیجانی. 1381. راه یا بیراهه. دمکراسی متعهد. فلسفه یا نظریه سیاسی؟/دمکراسی متعهد. پاورقی یا متن؟
10.     فروغ جهانبخش. 1382. از بازرگان تا سروش. اسلام. دمکراسی و مدرنیسم مذهبی در ایران.
11.     رضا علیجانی. 1385. بدفهمی یم توجیه ناموفق. بررسی تحلیلی- انتقادی نظریه امت و امامت. انتشارات کویر
12.     قادری، حاتم، 1387، اندیشه در مرز، تهران: نشر نگاه معاصر، چاپ اول.
 
1.        [3] روح الله سوری. 1387. نقدی بر دموکراسی هدایت شده شریعتی. سازمان دانش اموختگان ایران اسلامی شعبه اصفهان.
2.        احسان تاجیک. نقد دموکراسی متعهد ، روشی برای گذار به دموکراسی یا دیکتاتوری.
3.        محمد تقی فاضل میبدی . شریعتی، دموکراسی و نقد آن..
4.        عبدالکریم سروش. 1390. اسلام و چالش لیبرالیسم.
5.        مناظره بیژن عبدالکریمی و عباس منوچهری. 1388. پیرامون نسبت شریعتی و دمکراسی.
6.        محمد حنایی . دموکراسی در اندیشه شریعتی.
7.        اکبر گنجی. شریعتی و دمکراسی.