دین و مهاجرت
سخنرانی افتتاحیه همایش «مطالعات
اجتماعی دین»
انجمن جامعه شناسی گروه
دین. اردیبهشت 1394
من بحث خود را بر پرسش از اهمیت و ضرورت مطالعات اجتماعی
دین متمرکز می کنم و با اجازه ی شما، با توجه به محدودیت وقت،
ازنتیجه گیری آغاز می کنم و بعد به مقدمات می پردازم!
نتیجه ی بحث من اینست:
چهره ی جدید دین امروز، دینی که در صدر اخبار جهانی فرار دارد، با خدا و آخرت، معنویت و عرفان، صورتبندی نمی شود، بلکه از وجه فردی و ایمانی خود
فراتر رفته و بیش از هر زمان صورتبندی اجتماعی
یافته است. با سیاست، ثروت، خشونت و قدرت ... پیوند خورده است و از این رو در
دانشگاه نیز، با انتخاب هر سوژه ای، ناگزیر، به نوعی و با درجاتی، مستقیم یا غیر
مستقیم با پرونده ی دین مربوط می شویم.
مهمترین چهره ی دین امروز، هویت است. دین، امروز در چهره ی
هویتی خود است که بیش از هر زمان بروز و ظهور یافته است. هویت هایی در واکنش به
جهانی شدن، به رنگ باختگی مرزها، تمایزات،
تعلقات. چه، به تعبیر کاستلز، "هر چه
جهان وسیعتر می شود، میل به کوچک کردنش افزایش می یابد." این شرایط، به واکنش
های هویت گرا انجامیده است، "هویت هایی مرگبار"، خشن، حذف کننده. هویت
های محافظ، مقاوم، مشروعیت بخش. هویت هایی که در برابر نظم مسلط، وعده ی نظمی دیگر می دهند.
این نتیجه گیری من است و اما مقدمات بحث:
تغییر موقعیت دین از سطح یک باور شخصی یا یک فرهنگ تاریخی
به سطح یک داده ی ژئوپلیتیک و هویت بخش در
نتیجه ی یک فرایند اتفاق افتاده است. فرایندی که با جهانی شدن پیوند می
خورد. در تحلیل این فرایند من صرفا به نقش یک عامل یعنی مشخصا مهاجرت تکیه میکنم.
چرا؟ چون هویت همواره یک واکنش است. واکنشی به تهدید و نفی هویت.
یکی از مهمترین عواملی که دین را به یک عامل هویتی بدل کرده
است، مهاجرت است. مهاجرت در تحول موقعیت دین نقش تعیین کننده ای داشته و نقشه ی
دینی جهان را تغییر داده است. مهاجرت پیروان ادیان، از طریق سفر و جا به جایی
جغرافیایی و همچنین مهاجرت خود ادیان از طریق گروش (conversion). مهاجرت را می توان در همه ادیان بزرگ تاریخی مشاهده
کرد. در عین حال می توان به ترکیب هایی که باز هم محصول مهاجرت است اشاره کرد.
ترکیب هایی از طریق ازدواج دو فرد متعلق به دو دین متفاوت، که در بروز واکنش هویتی
در نسل های بعد و همچنین در گسترش ادیان نیز نقش داشته است.
نمونه ها بسیارند. در دوره ی اخیر مهاجرت وسیع یهودیان از
اروپا بعد از جنگ جهانی دوم، تبعات بسیاری داشته است. مسیحیت به نوبه ی خود با
پدیده ی گروش روبرو بوده است به طوری که مسیحیت که همواره با اروپا پیوند خورده
بود، دارد آفریقایی و آسیایی می شود و اروپا امروز فقط ¼ مسیحیان جهان را
در خود جا داده است. نیجریه امروز، دو برابر آلمان پروتستان دارد و کره ی جنوبی و
چین کانون رشد و پیوست به پروتستانتیزم است. نمونه ی دیگر، مهاجرت اسپانیایی
تبارها به آمریکاست که در نتیجه ی آن، آمریکای پروتستان بیش از بیش دارد کاتولیک
می شود.
اسلام به نوبه ی خود، با مهاجرت و با زمینه ی استعماری و
پسا استعماری در گیر است. استعمار و دوره ی پس از استعمار، در تحول فرهنگی
مستعمرات مسلمان نقش مهمی داشته و مهاجرت یکی از مهمترین پدیده های کشورهای پسا
استعماری مسلمان است. پدیده ای که از جمله به ظهور اسلام اروپایی انجامیده است. در
عین حال اسلام دارد چهره ای آسیایی می یابد.اکثریت مسلمانان جهان امروز در آسیا
زندگی می کنند و نصف مسلمانان جهان، ساکن
چهار کشور اندونزی، پاکستان و هند و بنگلادشند.
فرایند مهاجرت و جهانی شدن تبعات بسیاری داشته است. در
اینجا من به دو نونه از نتایج این مهاجرت هااشاره می کنم. نخست، گسست دین از
فرهنگ، به این معنا که ادیان از خاستگاه فرهنگی و تاریخی خود دارند جدا میشوند.
مسیحیت از اروپا جدا می شود. اسلام از کشورهای عربی. پیوند اسلام و عربیت گسسته
میشود. همچنانکه پیشتر بودیسم از خاستگاه خود، هند جدا شد. عامل دوم، رشد هم زمان
افراط گرایی دینی و لائیک است. مهترین چهره ی افراط گرایی دینی، جریانات جهادی و
تکفیری در حوزه اسلام اند، اما از افراط گرایی ضد دینی نیز، که در چهره ی جریانات
ضد اسلام گرایی که امروز اروپا شاهد آن است نباید غافل بود. جریاناتی که به تعبیر
خودشان علیه آنچه "اسلامی سازی
وسیع غرب و اروپا" می خوانند، تشکل یافته
اند.
در عین حال، می توان ظهور پدیده هایی چون جنبش های جدید
دینی را (که با ساخت کمونوته های معنوی، می خواهند بر شکنندگی پیوندهای سنتی غلبه
کنند)، یا بازگشت به سنت و احیای دین عامه (که بیشترین مقاومت را در برابر امواج
مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون داشته است) پاسخی به این جا به جایی مرزها و شکننده
شدن تعلقات و هویت ها دانست. می پرسید چرا
به جریانات عقلانی، روشنفکری و اصلاحی اشاره نمی کنم؟ چون به نظر می رسد در این
شرایط جدید، در شرایطی که دین در چهره هویت گرایی بروز پیدا کرده است، این جریانات
قدرت بسیج اجتماعی دیروز خود را از دست داده اند.
ضرورت مطالعات اجتماعی دین در همینجاست. مطالعات اجتماعی
دین، جدا از نقش پژوهشی خود، در فهم پدیده ی دینی، و در پالایش و مدیریت آن نقش
تعیین کننده ای دارند. این همایش، که به پایان نامه ها با موضوع دین در عصر جدید و
در جامعه ی ما اختصاص دارد، می تواند منبع تحقیقاتی در ساخت تصویر و ارائه ی
تفسیری از موقعیت امروز دین باشد. تفسیری که ضرورت دارد به عنوان پیش شرظ تغییر
این موقعیت قلمداد شود.