"پژوهش های دینی و جامعه"
متن صحبت
در همایش انجمن جامعه شناسی
در ایوان
شمس. آذر 1393
ریاست محترم انجمن
جامعه شناسی بر من تکلیف کرده اند که با عنوان "پژوهش های دینی و جامعه"
صحبتی داشته باشم و نمونه ای از پژوهش هایی که در حوزه ی دین انجام میشود، معرفی
کنم. طبیعتا من نمونه ای را که برای معرفی انتخاب کرده ام، حلقه ی مطالعاتی جامعه
شناسی تشیع است که چند سالی ست با گروهی از بهترین دانشجویان ارشد و دکتری جامعه
شناسی شکل گرفته و هدف آن تقویت مطالعات اجتماعی
تشیع است و من از این فرصت استفاده می کنم که نتایج این تحقیقات را امروز به شکل
خلاصه ارائه کنم. پس از آن با توجه به پژوهش هایی که تاکنون انجام شده و تحقیقات دانشجویان، به مهمترین تحولات دین در
ایران اشاره کنم. پیش از ان اما اجازه میخواهم اشاره ای داشته باشم به حوزه ی پژوهش و مشکلات آن با توجه به تجربه ی
شخصی ام. مشکلاتی که باعث شد در این سال های اخیر نسبت به این نوع همایش ها و آیین
سالانه اش واکنش نشان دهم. در اینجا به سه مانع اصلی که در فرایند پژوهش با آن
روبرو بوده ام، اشاره میکنم.
اولین مشکل، نامعین بودن رابطه میان کار تجربی و کار نظری در جامعه شناسی بود.
آنچه که مثلا در جامعه شناسی آلمان تحت عنوان "مجادله ی پوزیتیویسم"
نامیده میشد ودرشانزدهمین همایش جامعه شناسی آلمان در فرانکفورت بروز پیدا کرد. دو
جریانی که در این همایش در برابر هم قرار گرفتند، تئوری جامعه شناسی و پوزیتیویسم
نامیده شدند. در این همایش مثلا رونه کونیگ، به عنوان نماینده ی مکتب کلن، که
متاثر از مکتب جامعه شناسی فرانسه بود، پیشنهاد میکند که میان جامعه شناسی و فلسفه
اجتماعی تفکیک قائل شویم. جامعه شناسی که کارش تحقیق میدانی است و فلسفه ی اجتماعی
به عنوان کار نظری صرف در کتابخانه. در برابر این موضع، مثلا فردی چون آدرنو،
اشاره داشت که مطالعات تجربی، تحقیقات میدانی مبتنی بر داده های مشخص، در انحصار
پوزیتیویستها و طرفداران کار تجربی نیست و مثلا مارکس در تحقیقاتی که در مورد
کارگران انجام داده است، انگلس در اثرش تحت عنوان "موقعیت طبقات کارگر در
انگلیس"، تحقیقات تجربی وبر در تاریخ اجتماعی و در حوزه ی دین، مکتب انتفادی
فرانکفورت در اثاری چون "اوتوریته و خانواده" هورکهایمر ...همگی بر تحقیقات پر دامنه و وسیعی استوار بوده
است و اصولا امپیریسم نیز مبتنی بر فلسفه ای ست. این مناقشه ی نظری، در ادامه ی
مناقشات اولیه ای بود که در آغاز تکوین این رشته بوجود آمد و تحت عناوینی چون جدال
رشته ها و جدال روش ها، شناخته میشود، و در
دوره ی بعد از جنگ نیز ادامه یافت و روشن کردن نسبت تحقیق و تئوری را موضوع بحث
خود قرار داده بود. در جامعه شناسی ایران اما به نظر می رسید، این مراحل طی نشده
است و از این رو همواره تنش پنهانی میان این دو گرایش عمل می کرد. یا به نام کار
نظری، تحقیقات تجربی دست کم گرفته میشد، یا به نام تحقیق، نظریه ها حذف میشد. در نتیجه بحث در خصوص بضرورت تحقیق مبتنی بر
رویکرد نظری مشخصاهمیت می یافت.
شرایط امکان تحقیق
مشکل جدی دیگری بود. تحقیق در ایران انجام میشد، بودجه های مفصلی نیز بدان اختصاص
داده میشد اما این تحقیقات از طرفی مستقل نبودند بدین معنا که برای پیشبردشان
نیازمند کارفرما و بودجه بودند و از سویی نیازمند مجوز. داده ها و یافته های پژوهش
اغلب در دسترس عموم نبود و دسترسی به منابع اطلاعاتی به سختی انجام می گرفت، خصوصا زمانی که موضوع تحقیق به دین که از حساسیت
بیشتری برخوردار بود، مربوط میشد. در نتیجع هم سیاست و هم تعلقات اعتقادی به عنوان
موانعی جدی در فرایند تحقیق عمل می کردند.
غیبت پروژه های
تحقیقاتی و کارگاه های تحقیقاتی، مانع دیگری بود.
طرح پروژه ی تحقیقاتی بمثابه یک دعوت و یک فراخوان است. فراخوانی که
نیازمند داشتن کارگاه ها و لابراتوارهای تحقیقاتی ست. با این وصف می توان گفت که غیبت
پروژه ها و لابراتوارهای تحقیقاتی در ایران، از مهمترین موانع کار پژوهشی است.
این سه نکته در
تجربه ی شخصی ام مرا به آنجا کشاند که مثلا از "ناممکن بودن" تحقیقات
اجتماعی در حوزه ی دین صحبت کنم. از این که "زنگ های پژوهش برای که به صدا در
می آیند"، از اینکه، "جامعه، در جامعه شناسی ما غایب است". اینها
عناوین چند سخنرانی ای است که در همین سال های اخیر داشتم.
اما از یک دوره ی آسیب
شناسی مدام وضعیت جامعه شناسی در ایران، که به یک دوره ی احتضار می مانست، خلاص
شدم. به یمن یک حرکت دن کیشوت وار که از جانب برخی از بهترین دانشجویان دانشگاه
انجام شد و عزم به اینکه یک گروه مطالعاتی و یک تیم تحقیقاتی تشکیل دهیم، یک پروژه
پژوهشی را تعریف کنیم و پیش ببریم، بدون کارفرما، بدون بودجه، بدون حتی مکانی برای
جمع شدن. به این ترتیب در چند سال گذشته گروه مطالعاتی جامعه شناسی تشیع تشکیل شد.
میدان کار کتابخانه ی ملی. شناسایی حدود صد عنوان کتاب. معرفی و نقد آنها، تفکیک
حوزه ها ی مربوطه و تحلیل هر کدامشان.
چرا به سراغ جامعه
شناسی تشیع رفتیم؟ چون به نظر می رسید که لازم است به جای بحث در خصوص مفاهیمی به
نام دین یا معنویت، به مصادیق مشخص دین اکثریت جامعه که همان تشیع امامی است، بپردازیم. مطالعه ی دین و مشخصا تشیع در
جامعه ی ما اغلب با رویکرد اعتقادی وکلامی در محدوده ی اصول اعتقادی انجام میشود
در حالی که مطالعات اجتماعی دین بسیار محدود و هستیم. در نتیجه ضرورت داشت که حوزه ها و
رفتارهای اجتماعی که با تشیع نسبت دارشتنددمورد مطالعه قرار دهیم.
در این خصوص، اولین
کار، داشتن برآوردی از تحقیقاتی بود که انجام شده بود. میدان کار کتابخانه ی ملی،
با کلید واژه ی تشیع همه ی آثار بررسی و مطالعه شد و حدودا صد اثر شناسایی،
مطالعه، معرفی و نقد شد.
نه حوزه تعیین شد:1
. امامت و عدالت. 2. تاریخ اجتماعی. 3. تشیع قدرت و سیاست. 4. روحانیت و مرجعیت.
5. مناسک. اعیاد و عزاداریها 6. انتظار و مهدویت. 7. باطنی گرایی، عرفان و تصوف.
8. مرجعیت و روحانیت. 9. ادبیات و هنرهای شیعی.
یافته ها حاکی از غیبت
مطالعات جامعه شناختی در حوزه ی دین بود. مطالعات جامعه شناختی با رویکرد نظری و ملاحظات
روشی به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسید. جامعه شناسان به دین جامعه ی خود
نپرداخته بودند. در عین حال برجسته بودن
برخی از حوزه های تحقیقاتی چون سیاست، قدرت، روحانیت، تاریخ اجتماعی... و کمبود تحقیقات در حوزه هایی چون مهدویت، زیارت، هنر
و ادبیات قابل توجه بود.
این کتابشناسی تا
سال 91 ادامه یافت اما تحولات پر شتاب جامعه ی ایران، حوزه های تحقیقاتی دیگری را نیز باز می کند که به نظر
می رسد برای فهم موقعیت دین در ایران ضرورت دارد. یکی از این موارد، رونق یافتن
پدیده هایی چون زیارت، عزاداری ها، اربعین و اعتکاف است. بر طبق آمار رسمی، و با
مقایسه ی این چند دهه، شاهد رشد مشارکت مردم در عزاداری ها، تعدد هئیت ها، دسته
ها، و مجالس هستیم. راه پیمایی اربعین به یک پدیده بدل شده و عمومیت یافته، مکان
های زیارتی رو به گسترش است و زائران جدیدی بوجود آمده اند. مورد دیگر، ظهور و بروز آن چیزیست
که به عنوان شبه دین، عرفان های کاذب، یا در ادبیات جامعه شناسی تحت عنوان جنبش
های جدید دینی نام گزاری میشد. در یک دهه 80 تا 90 جامعه ی ما شاهد دهها کلاس
آموزشی، مجلات و همچنین گروههایی بود که ترکیبی ازدین و درمان و روانشناسی و مدیریت بود. مورد دیگر، تغییر دین
است و دو گرایش زرتشتی گری و مسیحیت، در این گروش ها چشمگیر بودند. تحولات آنچه
دین عامه خوانده میشود نیز از موارد مورد مطالعه ی دیگر بود.
... این تحولات، نشان از موقعیت پیچیده ی دین در جامعه ی
ایران دارد. از طرفی آنچه "دین گریزی" می خوانند، مصادیقی در واقعیت
اجتماعی می یابد و از طرفی "تشدید
دینداری" نیز شواهد بسیار مستحکمی دارد. آیا ما با یک جامعه روبه رو
نیستیم؟ ایا می توانیم از جامعه ها صحبت کنیم؟ از قطعه قطعه شدن جامعه ی ایران؟
آیا می توان این موقعیت پارادوکسیکال را به سیاستگذاری دینی نسبت داد؟ به سیاستهای
دینی دولت؟ نقش جامعه، مردم و گروههای اجتماعی مختلف در ساخت این وافعیت متکثر و
گاه متضاد چیست؟... اینها مهمترین پرسش هایی است که تحقیقات اجتماعی دین با آن
مواجه است و نشاندهنده ی ضرورت این
تحقیقات است. جامعه شناسی ایران می تواند در پیش برد این تحقیقات نقش تعیین
کننده ای داشته باشد.