Sunday, 17 April 2011

پرسش بوردیو از جامعه شناسی دین

روزنامه ی شرق.6 خرداد 1386


سخن گفتن از جامعه شناسی دین پییر بوردیو، ساده نیست. دین یکی از حوزه هایی است که وی به نسبت هنر، ادبیات، فرهنگ و آموزش و پرورش ،... بسیار کم بدان پرداخته و هیچکدام از آثار اصلی اش را به آن اختصاص نداده است. با نگاهی به کتابشناسی بوردیو که بیش از صد اثر را در بر می گیرد، می توان حجم اندک مقالاتی را که به دین اختصاص داده است، مشاهده نمود. دین درعنوان کمتر از ده مقاله بکار رفته است:   تکوین و ساختار میدان دینی، تفسیری از نظریه دین ماکس وبر، میدان دینی در میدان برزیدن سمبولیک، که بخشی از آن تحت عنوان استحاله ی امر دینی... مهمترین این مقالات هستند که از خلال آنها می توان خطوط کلی رویکرد جامعه شناسانه ی بوردیو را به دین رسم نمود، جامعه شناسی ای که مشخصا وامدار سه نظریه ی کلان در حوزه دین و سه چهره است: مارکس، دورکیم و وبر.

اولین تاثیرات از آن دورکیم است. آثار وبر نیز یکی دیگر از مهمترین مراجع جامعه شناسی دینی بوردیوست که مقاله ای را نیز به تفسیر آن اختصاص داده است. مارکس به نوبه ی خود، جایگاه قابل ملاحظه ای در جامعه شناسی دین بوردیو دارد.

بوردیو از دورکیم، ایده ی جامعه شناسی دین را، به عنوان فصلی از جامعه شناسی معرفت وام می گیرد و دین را به عنوان معرفتی که اجماعی را در خصوص معنای جهان در میان مردم بوجود می آورد، مورد بررسی قرار میدهد. وی بر نقش انسجام بخش اجتماعی دین تکیه می کند و در آثار انسانشناسانه اش، مطالعات دورکیمی را در خصوص مناسک، جادو و مشخصا اشکال تقسیم بندی دینی تعمیق می بخشد.

سهم وبر نیز در جامعه شناسی دین بوردیو قابل ملاحظه است. بوردیو به تبع وبر، جامعه شناسی دین را، یکی از ابعاد جامعه شناسی قدرت می داند و گفتارهای دینی را در راستای منافع دینی تولید کنندگان، توزیع کنندگان و دریافت کنندگان این گفتارها تحلیل می کند. تحلیل بوردیو از تکوین تاریخی دستگاه متخصصان دینی نیز  که عامل خودمختاری نسبی میدان دینی است،  به نوبه ی خود وامدار وبر است.

در تحلیل جوامعی که تفکیک گذاری نهادها در آن هنوز انجام نیافته است، بوردیو روشهای جامعه شناسی و مردمشناسی را در هم می آمیزد و دین را بمثابه ی یک امر اجتماعی وابسته به دیگر امور اجتماعی و مشخصا تقسیم کار مطالعه کند. خودمختاری میدان دینی اما از نظر بوردیو، به معنای استقلال مطلقش در رابطه با قدرتهای سیاسی نیست. در جامعه شناسی بوردیو که در این زمینه متاثر از جامعه شناسی مارکس و مفهوم ایدئولوژی است،  اعمال و بازنمادهای دینی در شکل دادن به یک جهانبینی مشخصا محافظه کارانه در حفظ و مشروعیت بخشیدن به نظم موجود،  نقش تعیین کننده دارند.

با روشن کردن این مراجع و این تبار، باز هم به سختی می توان از جامعه شناسی دین بوردیو، نام برد. برخی نپرداختن بوردیو به دین را، از این نظر تحلیل کرده اند که از نظر وی،  دین در جوامع مدرن، یک نهاد رو به زوال است و دیگر دارای موقعیت اجتماعی ای که در دوره ی وبر یا دورکیم از آن برخوردار بود، نیست، و در نتیجه وی  به نقش اجتماعی ادیان نهادینه کم بها داده و تحلیلهای خود را صرفا متوجه کلیسای کاتولیک و کاتولیسیسم فرانسه نموده است. ( اروان دیانتی و میکائل لوی. 2005). اما عامل دیگری که شاید توضیح دهنده ی احتیاط بوردیو در برخورد با دین باشد، پرسش وی در خصوص شرایط امکان مطالعه ی جامعه شناسانه ی دین است. این پرسش را بوردیو نخست به مناسبت جلسه ی سالانه ی انجمن فرانسوی جامعه شناسی دین در دسامبر 1982 مطرح کرد و بعدها، در مقاله ای تحت عنوان جامعه شناسان باورها و باورهای جامعه شناسان، که در آرشیو علوم اجتماعی ادیان در سال 1987 انتشار یافت، جامعه شناسی دین را با آن مواجه ساخت:

پرسش این است: جامعه شناسی دین، آیا می تواند واقعا یک جامعه شناسی علمی باشد، زمانیکه جامعه شناس خود، به درجات و با مواضعی متفاوتی، در میدان دینی مشارکت دارد؟ از نظر بوردیو، دشواری جامعه شناسی دین در این پرسش نهفته است. نه به این دلیل که میدان دینی از دیگر میدانها واجد پیچیدگیها و سختی های بیشتری است بلکه به این دلیل که اگر جامعه شناس به میدان دینی تعلق داشته باشد، چنان در باورهای موجود این میدان سهیم است که دیگر نمی تواند فاصله ی لازم را برای تحلیل آن حفظ کند و جامعه شناسی اش، بیش از آنکه جامعه شناسی ادیان باشد، به یک جامعه شناسی دینی بدل خواهد شد، و  از سوی دیگر، اگر جامعه شناس به میدان دینی تعلق نداشته باشد، دین را تنها، "همچون یک شئی" از منظر بیرونی مطالعه خواهد کرد و  از بخش مهم اطلاعاتی که لازمه ی تحلیل او ست، محروم می ماند. این دوگانه ایست که هر جامعه شناس دین با آن مواجه است.

از نظر بوردیو، مساله ایمان جامعه شناسان دین به خدا، به نهاد دین و آموزه های کلیسایی نیست، قرار نیست که جامعه شناسان دین را مورد بازجویی و تفتیش عقاید سیاسی و اخلاقی  قرار دهیم، بلکه مساله اینست که باورهای دینی و یا ضد دینی، تا چه حد در انتخاب موضوع مورد مطالعه و تحلیل آن می توانند تعیین کننده باشند. به گفته ی بوردیو، هر جامعه شناس دین باید از خود بپرسد که وقتی از دین حرف می زند، آیا می خواهد مبارزاتی را که در طول تاریخ بر سر مسائل دینی بوجود آمده است، بفهمد و تحلیل کند و یا اینکه می خواهد در برابر این مبارزات موضع بگیرد. فهم این نکته از آن رو اهمیت دارد که همواره کسانی هستند که می کوشند از جامعه شناسی برای پیشبرد مبارزات درون میدان دینی که خود نیز با آن درگیرند، استفاده کنند.

از نظر بوردیو، پرهیز از بدیل مطالعه ی درونی/بیرونی، بومی/ خارجی... ممکن اما بسیار سخت است و برای فراروی از این بدیل، می بایست همه ی پیوندها، همه ی اشکال مشارکت و تعلق عینی یا ذهنی را بی چون و چرا عینیت بخشید. هدف از جامعه شناسی جامعه شناس، جامعه شناسی ای که بوردیو در تحلیل جامعه شناسان دین بکار می گیرد، در واقع همین سنجش موقعیت جامعه شناس با میدان کارش و عینیت بخشیدن به تعلقات  اوست. تا بدین ترتیب جامعه شناس بتواند با تعینات اجتماعی خود، مواجه شود و با ارائه ی یک صورتبندی علمی از آنها، مهارشان کند.

جامعه شناسی ای که بوردیو در مورد خود نیز بکار می بندد،  آنجا که اشاره می کند: " من در ذهن خود، همه ی کژی هایی را که از سنت لائیک به ارث برده ام، کشف کردم. کژیهایی که پیش فرضهای ضمنی علم،  تقویتشان کرده بود. موضوعاتی هست که یا بدان نمی پردازیم و یا در خصوصش احتیاط بسیاری بخرج می دهیم. شیوه های پرداختن به برخی از این موضوعات کمی خطرناکند و از اینروست که نهایتا کژیهایی را که علم ناگزیر برای ساخت خود، پذیرفت،  قبول می کنیم. احساس می کنیم هر چه که جزو موضوعات سنتی دین و متافیزیک هست، را – به دلیل ورود به حرفه ی خود- باید در پرانتز بگذاریم، نوعی فروخوردگی که به طور ضمنی از متخصص انتظار داریم."

پرسش بوردیو از جامعه شناسی دین به نوعی، به پرسش کشیدن خود نیز هست و هشداری به جامعه شناس، تا دریابد که شرایط امکان مطالعه ی علمی را جز با پرسش مدام از خود و کشف و بیان کژیهای میراثش، نمی تواند مهیا سازد.

Genèse et structure du champ religieux, Revue Française de sociologie, 1971a,vol. XII, no 2, pp. 295-334.


 Une interprétation de la théorie de la religion selon Max Weber, Archives européennes

de sociologie, 1971b, vol 12, pp. 3-21.


Le champ religieux dans le champ de manipulation symbolique , in Collectif, Les

nouveaux clercs: Genève,Labor et Fides, 1985, pp. 255-261


 La dissolution du religieux  Choses dites, Paris, éditions de Minuit, 1987, pp. 117-123).

Propos sur l’économie de l’église », in Raisons Pratiques – Sur la théorie de l’action, Paris, Seuil, 1994b, pp. 215-217.


La Sainte Famille : l’épiscopat français dans le champ du pouvoir, Actes de la Recherche en Sciences Sociales, 1982, no 44-45, pp. 1-53.


Sociologues de la croyance et croyances de sociologues. Archives de Sciences Sociales des Religions, 63/1, janvier-mars 1987b, pp. 155-161