گزارش میزگرد فرهنگ و نظریه ی اجتماعی
دکتر سارا شریعتی سخنران دیگر میزگرد فرهنگ و نظریه اجتماعی بود که عنوان بحثش را " حلقه مفقوده جامعهشناسی ایران" تعیین کرده بود. وی در آغاز سخنان خود، پیش از هر چیز در پاسخ به پرسش مستتر در عنوان مقالهاش که به نوعی موضوع اصلی همایش نیز بود، گفت: محور اصلی بحث من این است که حلقه مفقوده جامعهشناسی ایران، "مسالهشناسی" است. ما هنوز به تشخیص و تبیین مساله ی خود نپرداخته ایم.
او سپس به توضیح بیشتری در این مورد پرداخت و در این باره گفت: همواره از دانشجویان خود میپرسیم: حوزه ی مورد علاقه شما چیست؟ در پاسخ به این پرسش، آنها حوزههای مختلفی را نام میبرند؛ مانند دین، فرهنگ، سیاست، هنر و ... . دومین پرسش ما از آنها این است: مساله شما چیست؟ به بیان دیگر، چه دلیلی وجود دارد که شما میخواهید به این موضوع بپردازید، به کدام مساله میخواهید پاسخ دهید؟ در شرایط فعلی، من فکر میکنم که این سوال را باید به نحوی از جامعهشناسی ایران نیز پرسید و این پرسش را مطرح کرد که مساله ی محوری جامعهشناسی ایران چیست؟
وی افزود: نگاه توریستی یکی از رایج ترین انتقادات به برخی از تحلیلهاست. مثلا اینکه، فلانی در این مورد نگاه توریستی دارد به این معناکه سطحی برخورد می کند. من در اینجا می خواهم از نگاه توریستی به نوعی اعاده حیثیت کنم. از طرفی درست است که توریست برخوردی سطحی با مسائل دارد.اما نقطه قوت نگاه توریستی در اینست که چیزهایی به چشم او میآید که به چشم کسانی که در آن جامعه زندگی میکنند، نمیآید و مسائلی که برای ساکنان یک جامعه بدیهی و مسلم است، در نگاه توریستی سوال برانگیز است و ما را به نسبت به واقعیتی که در آن زندگی میکنیم، متوجه میسازد. در نتیجه بیاییم توریستی برخورد کنیم و بپرسیم پرسش جامعه شناسی ما و مسأله اصلی جامعه ی ما کدام است؟ به عنوان مثال، در اروپا اولین چیزی که واقعیت اجتماعی بازتاب میدهد، تکثر فرهنگی است. اگر همین جلسه در اروپا تشکیل شده بود، تکثر فرهنگی اولین بازتابش بود، این که زردپوست و سفیدپوست و سیاهپوست، با لباسهای دارای رنگهای مختلف و با فرهنگ های مختلف کنار هم نشستهاند و به حرفها گوش میدهند. اینها چیزهایی است که برای یک توریست نمود دارد. این وجه ظاهری واقعیت اجتماعی آنها، در مطالعات و تحقیقاتشان نیز انعکاس پیدا میکند. در نتیجه، مساله ی تکثر فرهنگی به دغدغه آنها، از فیلسوف گرفته تا جامعهشناس و سیاستمدار و مردم عادی، بدل میشود.
شریعتی سپس با ذکر مثالهایی درباره مصر و هندوستان و چین و آفریقا، نشان داد که چگونه نظریهپردازان و محققان در این کشورها، مسأله خود را در تفاوت با جوامع دیگر، شناسایی کرده و مسیر فعالیت خود را در راستای آن قرار دادهاند. از نظر وی، مهمترین مساله در هند، استعمار، در آفریقا، نژادپرستی و در چین، کمونیسم بود. این مسائل، جامعه شناسی این کشورها را از جامعه شناسی اروپا که حول محور مطالعه ی کاپیتالیسم و مسائل آن شکل گرفته بود، ممتمایز می کرد. این تمایز در واقع وجه اوریژینال و ممتاز جامعه شناسی این کشورها بود که توانستند با تکیه بر این تمایزات،در جامعه شناسی جهانی مشارکت کنند و در چند زبانه کردن آن سهیم باشند. وی سپس به شرایط ایران پرداخت و پرسید: مساله جامعه شناسی ایران چیست؟ از نظر وی، جامعهشناسی ایران، باید نخست به تشخیص مساله ی اصلی جامعه ی خود بپردازد و با طرح پروبلماتیک خاص خود و ویژگی های ممتازش، نشان دهد که با کدام چراغ راهنما به سراغ مسائلی چون خانواده، سیاست ،فرهنگ… می رود.
وی سپس در بیان دیدگاه خود در این زمینه، گفت: اگر من به عنوان یک توریست به این جامعه نگاه کنم، اولین چیزی که به وضوح، در جامعه ایران بازتاب دارد، اولین واقعیتی که به تعبیر دورکیم می توان آن را با انگشت نشان داد، "دین" است. اولین چیزی که این جلسه را با یک جلسه مثلا دراروپا متفاوت میکند، این است که خانمهایی که اینجا نشستهاند، همه حجاب بر سر دارند، نمادهای دینی شاخصند و دین حضور اجتماعی داردو لااقل همه شواهد ظاهری آن را تصدیق میکند. مسلم است که نباید به ظاهر اکتفا کرد و این امر را که جامعه ی ایران یک جامعه ی دینی است را نباید بدیهی تلقی نمود، برای رسیدن به چنین تشخیصی نیز ما نیازمند تحقیقیم اما، بحث من اینجا بر سر دینی بودن عمق جامعه نیست بلکه بر سر این نکته است که در ایران،دین خصوصا به دلیل حضورش در سیاست، به عنوان یک واقعیت اجتماعی حضور زنده و نمایانی دارد و به همین دلیل است که وقتی ما پایمان را از این سرزمین بیرون میگذاریم، همه از ما میپرسند، در جامعه دینی چه میکنید؟ بنابراین میتوان گفت که مساله اصلی و محوری که بر همه مطالعات ما تابیده میشود، دین است و این در حالی است که مطالعات جامعهشناسی دین ما (و نه مطالعات دینی)، در مرحله صفر خودش قرار دارد. جامعهشناسی دین در دانشگاههای ما به عنوان یک گرایش وجود ندارد و اگر هم باشد، در حد دو واحد درس آن هم در مقطع کارشناسی ارشد یا دکترا است. و حتی تحقیقات ما در این خصوص اغلب به سمت "دین سنجی"میل می کنند تا "جامعهشناسی دین".
شریعتی افزود: پرداختن به دلایل این شرایط موضوع بحث من نیست. دلایل بسیاری منجر به این شرایط شده اند، یکی از این دلایل اینست که معتقدیم شرایط امکان مطالعه ی دین برای ما مهیا نیست، یا اینکه دچار بیماری فینالیسم و آخر گرایی شده ایم و فکر می کنیم، دوره ی دین پایان یافته است و ما در آغاز دوره ی دیگری هستیم، یا از مطالعه ی جامعه شناختی دین غافلیم به این دلیل که در آن غرقیم، مانند ماهی ای که در آب است و نمی تواند با آب فاصله بگیرد و آن را مورد مطالعه قرار دهدو به این دلیل وقتی یک توریست متوجهمان می کند، تازه به چشممان می آید، اینها عمده ترین دلایلی است که باعث شده اند مطالعات جامعه شناختی دین در ایران ( بر خلاف مطالعات دینی که بسیار زیادند) اقبال چندانی نداشته باشند، بحث من امادر اینجا توافق بر سر پاسخ ها نیست، (چنانچه می توان به عنوان نمونه نه دین که سیاست را ویژگی ممتاز جامعه خود دانست ...) بلکه تاکید بر این ضرورت است که اگر نخواهیم به پاسخها بپردازیم لااقل بر سر طرح سوال به توافق برسیم. طرح این سوال که مساله ی محوری جامعه شناسی ما چیست؟ بیاییم یا با محور قرار دادن این مساله بر سر آن بحث کنیم یا در صورتی که فکر میکنیم مساله را می شناسیم اماشرایط نمیگذارد در این مورد کار کنیم، دیگر همایش های سالانه برای تشخیص مساله برگزار نکنیم بلکه تلاش خود را برای غلبه بر موانع متمرکز کنیم .
وی در بخش دیگری از سخنان خود و در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا همایشهای انجمن جامعهشناسی را بی فایده میداند، یادآور شد که از آنجایی که معتقد است بزرگترین مشکل آکادمیک ما، غیبت گفتوگو است، تنها امکان موجود برای گفتوگو و بحث و جدل در حوزه جامعهشناسی را همین همایشهای انجمن جامعهشناسی ایران میداند و خاطرنشان کرد که انتقادش مشخصا معطوف به تکرار موضوعاتی مانند " روشنفکری دینی و غیر دینی"،"علم بومی و علم جهانی" یا "جامعهشناسی اسلام یا جامعهشناس اسلامی" است که هر سال به طور موازی طرح می شونداما نظرات با هم برخورد نمی کنند، در هم تاثیر نمی گذارند و نتیجه نمی گیرند.
در خاتمه سخنانش، شریعتی بر این نکته تأکید کرد که تحلیلهای جامعهشناسی نباید صرفا معطوف به مطالعه ی جامعه و آسیب های آن باشد و جامعه شناس اگر بخواهد در شناخت جامعه سهمی داشته باشد، باید خود را نیز به عنوان بخشی از جامعه مورد مطالعه قرار دهد و از مسائل، زیست اجتماعی و زخم های خودش نیز سخن بگوید.
دکتر سارا شریعتی سخنران دیگر میزگرد فرهنگ و نظریه اجتماعی بود که عنوان بحثش را " حلقه مفقوده جامعهشناسی ایران" تعیین کرده بود. وی در آغاز سخنان خود، پیش از هر چیز در پاسخ به پرسش مستتر در عنوان مقالهاش که به نوعی موضوع اصلی همایش نیز بود، گفت: محور اصلی بحث من این است که حلقه مفقوده جامعهشناسی ایران، "مسالهشناسی" است. ما هنوز به تشخیص و تبیین مساله ی خود نپرداخته ایم.
او سپس به توضیح بیشتری در این مورد پرداخت و در این باره گفت: همواره از دانشجویان خود میپرسیم: حوزه ی مورد علاقه شما چیست؟ در پاسخ به این پرسش، آنها حوزههای مختلفی را نام میبرند؛ مانند دین، فرهنگ، سیاست، هنر و ... . دومین پرسش ما از آنها این است: مساله شما چیست؟ به بیان دیگر، چه دلیلی وجود دارد که شما میخواهید به این موضوع بپردازید، به کدام مساله میخواهید پاسخ دهید؟ در شرایط فعلی، من فکر میکنم که این سوال را باید به نحوی از جامعهشناسی ایران نیز پرسید و این پرسش را مطرح کرد که مساله ی محوری جامعهشناسی ایران چیست؟
وی افزود: نگاه توریستی یکی از رایج ترین انتقادات به برخی از تحلیلهاست. مثلا اینکه، فلانی در این مورد نگاه توریستی دارد به این معناکه سطحی برخورد می کند. من در اینجا می خواهم از نگاه توریستی به نوعی اعاده حیثیت کنم. از طرفی درست است که توریست برخوردی سطحی با مسائل دارد.اما نقطه قوت نگاه توریستی در اینست که چیزهایی به چشم او میآید که به چشم کسانی که در آن جامعه زندگی میکنند، نمیآید و مسائلی که برای ساکنان یک جامعه بدیهی و مسلم است، در نگاه توریستی سوال برانگیز است و ما را به نسبت به واقعیتی که در آن زندگی میکنیم، متوجه میسازد. در نتیجه بیاییم توریستی برخورد کنیم و بپرسیم پرسش جامعه شناسی ما و مسأله اصلی جامعه ی ما کدام است؟ به عنوان مثال، در اروپا اولین چیزی که واقعیت اجتماعی بازتاب میدهد، تکثر فرهنگی است. اگر همین جلسه در اروپا تشکیل شده بود، تکثر فرهنگی اولین بازتابش بود، این که زردپوست و سفیدپوست و سیاهپوست، با لباسهای دارای رنگهای مختلف و با فرهنگ های مختلف کنار هم نشستهاند و به حرفها گوش میدهند. اینها چیزهایی است که برای یک توریست نمود دارد. این وجه ظاهری واقعیت اجتماعی آنها، در مطالعات و تحقیقاتشان نیز انعکاس پیدا میکند. در نتیجه، مساله ی تکثر فرهنگی به دغدغه آنها، از فیلسوف گرفته تا جامعهشناس و سیاستمدار و مردم عادی، بدل میشود.
شریعتی سپس با ذکر مثالهایی درباره مصر و هندوستان و چین و آفریقا، نشان داد که چگونه نظریهپردازان و محققان در این کشورها، مسأله خود را در تفاوت با جوامع دیگر، شناسایی کرده و مسیر فعالیت خود را در راستای آن قرار دادهاند. از نظر وی، مهمترین مساله در هند، استعمار، در آفریقا، نژادپرستی و در چین، کمونیسم بود. این مسائل، جامعه شناسی این کشورها را از جامعه شناسی اروپا که حول محور مطالعه ی کاپیتالیسم و مسائل آن شکل گرفته بود، ممتمایز می کرد. این تمایز در واقع وجه اوریژینال و ممتاز جامعه شناسی این کشورها بود که توانستند با تکیه بر این تمایزات،در جامعه شناسی جهانی مشارکت کنند و در چند زبانه کردن آن سهیم باشند. وی سپس به شرایط ایران پرداخت و پرسید: مساله جامعه شناسی ایران چیست؟ از نظر وی، جامعهشناسی ایران، باید نخست به تشخیص مساله ی اصلی جامعه ی خود بپردازد و با طرح پروبلماتیک خاص خود و ویژگی های ممتازش، نشان دهد که با کدام چراغ راهنما به سراغ مسائلی چون خانواده، سیاست ،فرهنگ… می رود.
وی سپس در بیان دیدگاه خود در این زمینه، گفت: اگر من به عنوان یک توریست به این جامعه نگاه کنم، اولین چیزی که به وضوح، در جامعه ایران بازتاب دارد، اولین واقعیتی که به تعبیر دورکیم می توان آن را با انگشت نشان داد، "دین" است. اولین چیزی که این جلسه را با یک جلسه مثلا دراروپا متفاوت میکند، این است که خانمهایی که اینجا نشستهاند، همه حجاب بر سر دارند، نمادهای دینی شاخصند و دین حضور اجتماعی داردو لااقل همه شواهد ظاهری آن را تصدیق میکند. مسلم است که نباید به ظاهر اکتفا کرد و این امر را که جامعه ی ایران یک جامعه ی دینی است را نباید بدیهی تلقی نمود، برای رسیدن به چنین تشخیصی نیز ما نیازمند تحقیقیم اما، بحث من اینجا بر سر دینی بودن عمق جامعه نیست بلکه بر سر این نکته است که در ایران،دین خصوصا به دلیل حضورش در سیاست، به عنوان یک واقعیت اجتماعی حضور زنده و نمایانی دارد و به همین دلیل است که وقتی ما پایمان را از این سرزمین بیرون میگذاریم، همه از ما میپرسند، در جامعه دینی چه میکنید؟ بنابراین میتوان گفت که مساله اصلی و محوری که بر همه مطالعات ما تابیده میشود، دین است و این در حالی است که مطالعات جامعهشناسی دین ما (و نه مطالعات دینی)، در مرحله صفر خودش قرار دارد. جامعهشناسی دین در دانشگاههای ما به عنوان یک گرایش وجود ندارد و اگر هم باشد، در حد دو واحد درس آن هم در مقطع کارشناسی ارشد یا دکترا است. و حتی تحقیقات ما در این خصوص اغلب به سمت "دین سنجی"میل می کنند تا "جامعهشناسی دین".
شریعتی افزود: پرداختن به دلایل این شرایط موضوع بحث من نیست. دلایل بسیاری منجر به این شرایط شده اند، یکی از این دلایل اینست که معتقدیم شرایط امکان مطالعه ی دین برای ما مهیا نیست، یا اینکه دچار بیماری فینالیسم و آخر گرایی شده ایم و فکر می کنیم، دوره ی دین پایان یافته است و ما در آغاز دوره ی دیگری هستیم، یا از مطالعه ی جامعه شناختی دین غافلیم به این دلیل که در آن غرقیم، مانند ماهی ای که در آب است و نمی تواند با آب فاصله بگیرد و آن را مورد مطالعه قرار دهدو به این دلیل وقتی یک توریست متوجهمان می کند، تازه به چشممان می آید، اینها عمده ترین دلایلی است که باعث شده اند مطالعات جامعه شناختی دین در ایران ( بر خلاف مطالعات دینی که بسیار زیادند) اقبال چندانی نداشته باشند، بحث من امادر اینجا توافق بر سر پاسخ ها نیست، (چنانچه می توان به عنوان نمونه نه دین که سیاست را ویژگی ممتاز جامعه خود دانست ...) بلکه تاکید بر این ضرورت است که اگر نخواهیم به پاسخها بپردازیم لااقل بر سر طرح سوال به توافق برسیم. طرح این سوال که مساله ی محوری جامعه شناسی ما چیست؟ بیاییم یا با محور قرار دادن این مساله بر سر آن بحث کنیم یا در صورتی که فکر میکنیم مساله را می شناسیم اماشرایط نمیگذارد در این مورد کار کنیم، دیگر همایش های سالانه برای تشخیص مساله برگزار نکنیم بلکه تلاش خود را برای غلبه بر موانع متمرکز کنیم .
وی در بخش دیگری از سخنان خود و در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا همایشهای انجمن جامعهشناسی را بی فایده میداند، یادآور شد که از آنجایی که معتقد است بزرگترین مشکل آکادمیک ما، غیبت گفتوگو است، تنها امکان موجود برای گفتوگو و بحث و جدل در حوزه جامعهشناسی را همین همایشهای انجمن جامعهشناسی ایران میداند و خاطرنشان کرد که انتقادش مشخصا معطوف به تکرار موضوعاتی مانند " روشنفکری دینی و غیر دینی"،"علم بومی و علم جهانی" یا "جامعهشناسی اسلام یا جامعهشناس اسلامی" است که هر سال به طور موازی طرح می شونداما نظرات با هم برخورد نمی کنند، در هم تاثیر نمی گذارند و نتیجه نمی گیرند.
در خاتمه سخنانش، شریعتی بر این نکته تأکید کرد که تحلیلهای جامعهشناسی نباید صرفا معطوف به مطالعه ی جامعه و آسیب های آن باشد و جامعه شناس اگر بخواهد در شناخت جامعه سهمی داشته باشد، باید خود را نیز به عنوان بخشی از جامعه مورد مطالعه قرار دهد و از مسائل، زیست اجتماعی و زخم های خودش نیز سخن بگوید.